حق در زبان علی،به معنای قدرت نیست،حتی به معنای حکومت علی و حق علی نیست،که دیدیم به سادگی از آن گذشت،بلکه،حق به معنی حق مردم است!مرگ زور است.همان است که می گوید:«در نظام من،پوست جوی را از دهان موری نمی توان گرفت!هر انسانی در حکومت من با انسانی دیگر برابر است.اگر مسلمان است در ایمان و اگر مسلمان نیست در انسانیت،با تو ای مالک،برادر است»!
پدر!مادر!ما متهمیم. –علی شریعتی
بی شعوری نیز خود نوعی جرم است،جرمی به اندازه ی بی شرفی!به هر حال آفت حق اند!
پدر!مادر!ما متهمیم. –علی شریعتی
خنده آور و ابلهانه نیست که بگوید « هوای این خانه ، این منزل،این مزرعه،در ملک من است و چون خانه،منزل،مزرعه،ملک من است،نباید در آن دم زنی،باید خفه شوی،هوا مال من است،این هم سندش و مهر و تمبر و امضا ی شیر و خورشید و ترازو ... »
توتم پرستی –علی شریعتی
وانگهی این هم بود که معلم ها حق داشتند . وقتی بچه بودند و مدرسه می رفتند لابد کتک خورده بودند که حالا باید بزنند و اگر ترکه ها را شکسته ای ناچار با نمره باید بزنند این دور و تسلسل آن قدرها کوچک نیست-و در دسترس-که بتوانی یک جایی قطعش کنی . در مدرسه ای یا در کلاسی ویا امتحانی .
جلال آل احمد - مدیر مدرسه
می دیدم که این مردان آینده در این کلاس ها و امتحان ها آن قدر خواهند ترسید و مغزها و اعصابشان را آنقدر به وحشت خواهند انداخت که وقتی دیپلمه بشوند یا لیسانسه ، اصلا ً آدم نوع جدیدی خواهند شد .آدمی انباشته از وحشت ! انبانی از ترس و دلهره .آدم وقتی معلم است متوجه این چیزها نیست؛چون طرف مخاصم است.
جلال آل احمد - مدیر مدرسه
پیش از هر امتحان کتبی که توی سالن می شد خودم یک میتینگ برای بچه ها می دادم که ترس از معلم و امتحان بی جاست باید اعتماد به نفس داشت و آقای معلم نهایت لطف را دارند و این مزخرفات...
جلال آل اجمد - مدیر مدرسه
... مجموعه ء رنگ های موجود ،مثل بخچه های چل تکه و هر بند انگشتی با سر حدات مشخص به علامت استقلال مملکتی با قشون و نشان و سکه و تمبر و هارت و هورت و بگیر و ببند و هر کدام در دست امیری یا خانی یا شیخی که با خانواده اش یا قبیله اش آن جا را به سمت شاهراه آزادی و آبادی رهبری می کند .
جلال آل احمد - مدیر مدرسه